| صبحِ كريسمس در ساحل   در كنار دريامردي تنها ترومپت مي زند
 و من نواي او را
 از گذرگاه ساحلي مي شنوم:
 "ترومپتزن!بس كن دميدن
 در نايِ برنجينَت.
 بگذار امواج
 بجاي تو سخن بگويند."
 صبحِ كريسمس است.آفتاب دارد مي دمد
 و مِه دارد فرو مي ريزد.
 در خانه ها كودكان هنوز در خوابند
 و هديه هاشان زير درختهاي كريسمس
 دست نخورده باقي مانده اند."
 اما سانتاي بي خانه*بي اعتنا به من و موجها
 همچنان در ناي خود مي دمد.
 مجید نفیسی۲۵ دسامبر ۲۰۱۳
 * بابا نوئل.   
  این شعر قبلا در سایت ایرون منتشر 
  شده است.       بازگشت به صفحه ی اول   |